دکتر زهره حلوائی پور روان درمانگر
مقدمه
در روانپویشی، ایگو برای محافظت از خود در برابر ناکامیها و تهدیدهای محیطی از مکانیزمهای دفاعی استفاده میکند (Freud, 1923/1961). زمانی که این دفاعها بیش از حد سخت و پایدار شوند، به یک زره شخصیت (Character Armor) تبدیل میشوند؛ محافظی که ایگو را نگه میدارد اما همزمان حرکت روانی، انعطاف و آزادی فرد را محدود میکند (Reich, 1933).
زره شخصیت چیست؟
اصطلاح «زره شخصیت» از نظریههای ویلهلم رایش الهام گرفته شده است. او معتقد بود که بدن و روان با هم زرهی میسازند تا فرد را در برابر تهدیدهای هیجانی محافظت کنند. این زره باعث بقا و ایمنی روانی میشود، اما پیامدهایی مثل:
- کاهش انعطاف روانی
- محدود شدن تجربههای هیجانی
- سرکوب خلاقیت و بازیگوشی
ایجاد میکند (Reich, 1933).
ایگو و نقش زره
ایگو وظیفه دارد بین خواستههای نهاد (Id)، محدودیتهای فراایگو (Superego) و واقعیت بیرونی تعادل برقرار کند. برای این کار از دفاعها استفاده میکند (Freud, 1923/1961).
اما وقتی دفاعها بیش از حد سخت و انعطافناپذیر شوند:
- فرد در روابط نزدیک دچار مشکل میشود
- احساسات سرکوب میشوند
- خلاقیت و بازیگوشی محدود میشود
پیامدهای زره شخصیت
- کاهش انعطاف روانی: فرد نمیتواند با شرایط جدید سازگار شود.
- احساس بیجان بودن: زندگی بیشتر شبیه بقاست تا تجربه زنده بودن.
- مشکلات جسمانی-روانی: تنشهای عضلانی، اضطراب یا درد مزمن.
- فاصله در روابط: زره مانع صمیمیت واقعی و نزدیکی عاطفی میشود.
سبک کردن زره شخصیت
درمان پویشی و روانتنی
- شناسایی دفاعها: اولین گام، شناخت مکانیزمهای دفاعی سخت و غیرقابل انعطاف است.
- کار با هیجانات سرکوبشده: بازآفرینی تجربهها در فضایی امن و حمایتی (Fonagy & Target, 2003).
- کار بدنی: شل کردن تنشهای عضلانی و جسمی که زره را شکل دادهاند (Reich, 1933).
اهمیت شناخت زره شخصیت
شناخت و سبک کردن زره شخصیت میتواند فواید زیر را به همراه داشته باشد:
- افزایش خودشناسی و درک بهتر شخصیت خود و دیگران
- بهبود روابط و کاهش فاصله عاطفی
- تقویت انعطاف روانی و تابآوری هیجانی
- رشد فردی و روانی آگاهانهتر
نتیجهگیری
زره شخصیت همانقدر که ایگو را محافظت میکند، میتواند رشد و حرکت روانی را محدود کند. هدف درمان پویشی، شناسایی و سبک کردن زره است تا فرد بتواند زندگی را با آزادی، انعطاف و تجربه واقعی زنده بودن تجربه کند (Reich, 1933; Freud, 1923/1961; Fonagy & Target, 2003).